زمستان 87 - کویر سبز

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوست دارم ساده باشم و معمولی

دست بر قضا این جلسه که رفتم استادو ببینم  کمی زود رسیدم

بچه ها هم گفتند تا قبل از رسیدن استاد شروع کنیم به خوندن قرآن.

 رحیمی و دوستش اول از همه شروع کردند بعد از خوندن اونها و دو نفر دیگه نوبت به من رسید من هم شروع کردم به خواندن قرآن اما خیلی ساده بدون صوت و لحن!

می تونستم، می تونستم خیلی بهتر بخونم به صورت ترتیل یا حتی با صوت و لحن خیلی خوب اما این کارو نکردم چون دوست داشتم ساده باشم؛ ساده و معمولی و....

ساده بودن و معمولی بودنو دوست دارم!

باید چی کار کنم؟

باید مثل اونها باشمنه

 یا نه؟ خودم باشم؟

باید همونطور که دیگرون می گن باشم مثل کسی که در یک خانواده مذهبی زندگی می کنه...

می دونم الان همه می گن تو شئن خانوادتو حفظ نمی کنیهیس

اما مگه شئن خانوادگی آدم با سادگی تضاد داره؟

آره؟

می دونم که الان می گن ببین تو رو خدا! قاط زدم

طرز قرآن خوندنشو........بزار فکر کنم

همه اعضای خونوادش استادند و قاری اونوقت خودش اینجوری قرآن می خونه...

از نگاههای سنگین دیگرون و اشاراتی که گاه و بیگاه دارن می تونم بفهمم چی پشت سرم می گن...قاط زدم

شاید الان دوستان می گن ببین تو رو خدا حتی بلد نیست روخوانی قرآن کنههیپنوتیزم شدم

اما من به عمل به قرآن بیشتر اهمیت می دم!

می دونم، می دونم که حتی عمل کننده خوبی هم نیستم اما احتیاجی هم نیست تظاهر کنم به خوب بودن...

دلم نمی خواد با این کارها کسی فکر کنه که بهتر از اینم که هستم!

نه! من همینم که هستم ساده ساده و عاشق همین سادگی

دوست دارم ساده باشم و معمولی، بدون هیچ شیله پیله ای!

نه، اصلا منظورم این نیست اونهای دیگه که اینطور نیستند خوب نیستن!

نه اصلا"

اما من هم دوست ندارم به غیر از این باشم

من دوست دارم خودم باشم خود خودم

اصلا مگه بابا طاهر که به اون درجات رسید خیلی خوب قرآن میخوند؟ یا اصلا سواد قرآن خوندن داشت؟ نمی خوام این موضوع رو فقط روی قرآن خوندن محدود کنم

امروز سعی کردم یک کم از پوشش رنگی استفاده کنم اما پوششم کامل بود!

این ایرادی داره، یعنی فقط اونها که مشکی می پوشن؛ پوشش کاملی دارن

البته نمی خوام بگم که پوشش اونها هم بد هست... نه مواظب باش من پوشش اونها رو هم قبول دارم و بهش احترام می زارم نباید تلاش اونها رو برای خوب بودن زیر سوال برد

اما اینطور هم نیست که فقط همون پوشش خوب و ایده آل باشه

اصلا مگه بابا طاهر یا مولانا آداب مذهبی بودن و نکات امروزی اونو به این شکل که هست، داشت و یا رعایت می کردند...

اصلا مگه همه عرفا همین راهو رفتن که به خدا رسیدن

من هم دوست دارم مثل اونها باشم اما به این شکل که ازم انتظار دارن واسم خیلی سخته...

استاد من دوست دارم خود باشم ساده و بی پیرایه...

کاش منو همینطور به شاگردی قبول کنیدتو گلی

همینطور که هستم خود خودم!

نه مسافرم، نه رعیت، نه فقیر، نه سرسپرده

نه کسی که توی خلوت، حسرت کسی رو خورده

نه یه زخم بی علاجم، نه یه مرحم قدیمی

ساده ام سادهء ساده، ساده و صاف و صمیمی

شمس من گر آمدی چیزی بگو 


  

بنام خدای نوح و ابراهیم و محمد

چاهی برای یوسف

          آتشی برای ابراهیم

                             صلیبی برای مسیح

                                                 و  طوفانی برای نوح

بالاخره طوفان این ایام زندگی ما هم به پایان رسید اما کاش صبری چون ایوب یا هجرتی چون محمد، کارساز می گشت.

 

- از همه دوستانی که لطف کردند و این مدت سر زدند به یادم بودند ممنونم؛ ایشاء ا... بعد از این جبران می کنم.


  
   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :10
کل بازدید : 36599
کل یاداشته ها : 19


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ